پایگاه اطلاع رسانی گروههای آموزشی MAMASANI

گروههای آموزشی شهرستان ممسنی در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ برای اطلاع رسانی عمومی اقدام به راه اندازی این وبلاگ نمود

پایگاه اطلاع رسانی گروههای آموزشی MAMASANI

گروههای آموزشی شهرستان ممسنی در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ برای اطلاع رسانی عمومی اقدام به راه اندازی این وبلاگ نمود

گردهمایی گروههای آموزشی متوسطه

گردهمایی گروههای آموزشی متوسطه ، فنی و حرفه ای ، راهنمایی وابتدایی شهرستان ممسنی در تاریخ 15/09/89.در سالن آمفی تئاتر امام حسن مجتبی (ع) شهرستان ممسنی برگزار شد  این جلسه با تلاوت قرآن وپخش سرود جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید . پس از آن کارشناس تکنولوژی و گروهای آموزشی جناب آقای چنگیز محمودی ضمن بررسی عملکرد سال قبل گروههای آموزشی برنامه های عملیاتی سال تحصیلی جدید را به صورت کلی بیان و مشکلات و احتیاجات گروههای آموزشی را برشمردند . 

اقدامات انجام شده در این سال : 

ادامه مطلب ...

عکس

کارگاه آموزشی گروههای آموزشی 

کارگاه گروههای آموزشی

برگزاری گردهمایی گروههای آموزشی

groh amozshiدر تاریخ 21آذر ماه 89 جلسه سرگروههای آموزشی با دبیران با محوریت روشهای فعال تدریس در تمامی رشته ها در محل آموزشگاه پسرانه راهنمایی شاهدبرگزار گردید در این جلسه سرگروههای آموزشی روشهای نوین فعال تدریس را به صورت عملی در کلاس اجرا کردند . گروههای آموزشی

ادامه مطلب ...

قواعد بخش پذیری

قواعد بخش پذیری برای دریافت کلیک کنید

یادگیری عمیق و موثر

 برای یادگیری عمیق وموثر

تحقیقات نشان داده است که :
اگر دانش آموز مطلبی را درهمان روزی که تدریس شده بخواند ومرور کند؛ یادگیری عمیق تر وزمان برای یادگیری نیز کمتر است.
اگر همین مطلب را سه شب بعد بخواند.
یادگیری پایین تر وزمان برای یادگیری بیش از دوبرابر زمان قبلی است.
اگر همین مطلب را هفت تا ده  شب بعد بخواند.
مانند این است که دانش آموز کلاس نیامده است.

پس ازمعلمین واساتید گرامی انتظار می رود:
باپرسش های تدریجی ومستمردرکلاس یادگیری را عمیق تر وزمان یادگیری راکاهش دهیدودر نتیجه به جذابیت دروسی که تدریس می کنید ؛بیفزایید 

با تشکر از آقای رحمان فرامرزی به خاطر ارسال این مطلب

سولات شیمی ۱ استان فارس

سولات شیمی ۱ استان فارس ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

سؤالات زبان فارسی 1 تا پایان درس 10

 

سؤالات زبان  فارسی متوسطه1  تا پایان درس 10

ادامه مطلب ...

سقراط و موفقیت

 

A young man asked Socrates the secret of success. Socrates told the young man to meet him near the river the next morning. They met. Socrates asked the young man to walk with him into the river. When the water got up to their neck, Socrates took the young man by surprise and swiftly ducked him into the water.

 The boy struggled to get out but Socrates was strong and kept him there until the boy started turning blue. Socrates pulled the boy’s head out of the water and the first thing the young man did was to gasp and take a deep breath of air.

 Socrates asked him, "what did you want the most when you were there?" The boy replied, "Air". Socrates said, "That is the secret of success! When you want success as badly as you wanted the air, then you will get it!" There is no other secret.

 

موفقیت و سقراط

مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.

 مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.

 سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟" پسر جواب داد: هوا"

 سقراط گفت: این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.

شیطان ونمازگزار

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.

لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،

خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و

در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش

را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،

از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد

ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست

در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.

شیطان در ادامه توضیح می دهد:

من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.

وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،

خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم

و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.

به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر

باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

داستان:

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید

چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر

دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.

این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید