ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
سقراط شخصیتی عجیب و شگرف داشت .و از مردان برجسته ی فلسفه به شمار می رفت و نفوذ و محبوبیت فوق العاده اش نزد مردم و طبقات مختلف ممتازش کرده بود . پس از جنگهای پلوپونزو که منجر به شکست آتن گشت ، کسانی که دشمنی و عداوتی با فیلسوف بزرگ داشتند ، علت شکست آتن را نشر تعالیم فاسد سقراط دانسته و به محاکمه اش کشاندند و در یک دادگاه پنج صد و یک نفری که از مردم عادی آتن تشکیل می شد ، با دوصدو هشتاد و یک رای در برابر دوصد و بیست و یک رای محکوم به مرگ شد و جام شوکران را نوشید و بدرود زندگی گفت .
افلاطون و سایر شاگردانش وقتی که در زندان بود اصرار ورزیدند تا وسایل فرار را آماده کرده و بگریزد ، اما او قبول نکرد و گفت: «اطاعت حکم دولت برای حفظ نظام واجتماع واجب است ولو آن که حکم دولت به خطا و به ضرر شخص باشد،»
فشرده ای ازفلسفه ی سیاسی اجتماعی اش با توجه به نوشته های افلاتون که خالی از لطف نیست :
1 – رابطه ی فرد با جامعه و دولت :
افراد در هرجامعه که متولد شده و بزرگ شده باشند خود و اعقابشان بدا ن جامعه مدیون هستند .افراد برای جامعه خلق شده اند ولذا باید مطیع امر قانون و دستور جامعه و دولت باشند و لو که دولت در خطا و اشتباه باشد.
2- آزادی مسکن و مهاجرت :
افراد آزاد هستند که در هرموقع که قانون جامعه را منافی سلیقه و عقیده ی خود یافتند ، آن جامعه را ترک گویند.و از آن کشور خارج شوند و اموال خود را نیز از آنجا ببرند و در جای دیگر زندگی کنند.
3- اطاعت سیاسی : اگر خارج نشدند مفهوم ضمنی آن این است که قوانین آن جامعه و دولت و حکومت آن را پذیرفته اند و معنی این قبول آن است که با جامعه و دولت قرار دادی منعقد کرده اند که درآنجا متوطن باشندو از تعلیمات آن جامعه برخوردار شوند . وبه ازای آن مطیع امر دستور دولت باشندکه سقراط این اطاعت را اطاعت سیاسی می نامد.
4- تعریف دولت عبارتست از:یک جامعه ی آزاد که افراد آن به میل خود میتوانند آن را ترک گویند و بر پایه ی رضایت آزاد اتباع جامعه بنا شده است.
5- قانون و قرار داد اجتماعی :قوانین موضوعه ی دولت تنها بر پایه ی زور و خون و عادات نژادی گذاشته نشده ، بلکه بر پایه ی قرار داد اجتماعی ضمنی است که اتباع با رضایت خود وضع کرده اند. فردیت : آزادی فردی یا فردیت صحیح است اما مشروط است به التزام کشوری ، یعنی تعهد اطاعت از قوانین دولت .
اینها بیان فلسفه ی سیاسی اجتماعی سقراط بود. در تحلیل موضوع به چند نکته اشاره می شود. قانون پذیری سقرات در آن زمان و ارزش و اعتباری که برای حکومت و قانون قائل بود .نشان از پیشرفت و تمدن مردم یونان قدیم بوده که این دانشمند بزرگ تا پای جان اطاعت از قوانین را محترم شمرد و به همه فهماند که مطیع بودن در برابر قوانین نه فقط به لفظ بلکه عملا باید برآن تاکید داشت . اعتقاد راسخش به قانون مظهر صداقت وی را هنگام فرار از زندان که وسایل و اسبابش نیز فراهم بود می توان یافت. آن زمان سقرات دریافته بود که در یک جامعه هرج و مرج و بی قانون نمی شود زندگی کرد . و ضمن آزاد شمردن انسانها حق و حقوق برای عامه ی مردم ( نه فقط افراد بخصوص) قائل بود . همه ی انسانها را محترم می شمرد ،و خود و اعقابش را مدیون جامعه و ملتش می دانست .این فیلسوف بزرگ با طرح اندیشه هایش بنای یک جامعه قانون گرا را بنیان نهاد . گرچه جانش را در این راه از دست داد اما شاگردانش ادامه دهندی راهش بودند . زیر بنای جامعه قانون پذیری و تعلق خاطر داشتن به آن است هرگاه در یک جامعه قانون فدای فردیت شده و مجریان قانون خود قانون شکن شوند . آن زمان چه باید کرد . دیدگاه های مختلف علوم انسانی در حوزه ی سیاست – اخلاق و اجتماع در جوامع ما اکنون فدای فردیت شده و به عامه توجه نشده و در مباحث اخلاقی و اجتماعی حقوق ناتوانان و بیچارگان به راحتی زایل شده و یک ناامنی در جامعه حس می شود که نفوذ سیاسی افراد به هنگام ارتکاب جرم و اهرمهای دفاعی و لایه های نفوذی در دفاع از مجرم - مجرمین را جری تر کرده و اشتباهات گذ شته اش را نه تنها جبران بلکه راهها و خطرهای آن را پیدا و دیگر راه را بر همه می بندد.
با طرح مثالی وظیفه ی قاضی احقاق حقوق پایمال شده ی افرادی است که به او مراجعه می کنند روی دست دزد زدن و جلوگیری از دزدی: اما اگر یک قاضی خودش دزد شود چه کسی باید دزد بودن اورا ثابت کند ؟
رضا محمودی